ز رویت نه تنها جهان آفریدند
به دنبال تو کهکشان آفریدند...
خونت سبب وحدت و آگاهی شد
این خون جریان ساخت، جهان راهی شد
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
شهد حکمت ریزد از لعل سخندان، بیشتر
ابر نیسان میدمد بر دشت، باران، بیشتر