فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان