زینب اگر نبود حدیث وفا نبود
با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای
حق روز ازل کل نِعَم را به علی داد
بین حکما حُکمِ حَکَم را به علی داد
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
در مأذنه گلبانگ اذان پیدا شد
آثار بهار بیخزان پیدا شد