هرچه را خواهی بگیر از ما ولی غم را مگیر
غم دوای دردهای ماست مرهم را مگیر..
سرباز نه، این برادران سردارند
پس این شهدا هنوز لشکر دارند
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شبهای کوفه برگردیم
معشوق علیاکبری میطلبد
گاهی بدن و گاه سری میطلبد
شراره میکشدم آتش از قلم در دست
بگو چگونه توان برد سوی دفتر دست؟