خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو
راهبان هر واژه در انجیل، بیسامان تو
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
اهل ولا چو روی به سوی خدا کنند
اول به جان گمشدۀ خود دعا کنند
ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
میروی دریا دل من! دست خالی برنگردی
از میان دردها با بیخیالی برنگردی
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
قدم قدم همهجا آمدم به دنبالت
نبودهام نفسی بیخبر از احوالت
از روى حسین تا نقاب افکندند
در عالم عشق، انقلاب افکندند
ای قدر تو بر مردم دنیا پنهان
چون گوهر در سینۀ دریا پنهان
ببین که با غم و اندوه بعد رفتن تو
میان معرکه ماییم و راه روشن تو
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمۀ حیات آمدهام
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
پس از تو آسمان از دامنش خورشید کم دارد
زمین در سینهاش دریای طوفانزای غم دارد
امشب شکوه عشق جهانگیر میشود
روح لطیف عاطفه تصویر میشود
بار بر بستهای ای دل، به سلامت سفرت
میبری قافلۀ اشک مرا پشت سرت
بگو با من که در آن روز و در آنجا چه میدیدی؟
شهید من! میان تیر و ترکشها چه میدیدی؟
تو سرزمین مقدس تو باصفا بودی
تو جلوهگاه مقامات انبیا بودی
ای آینهدار پنج معصوم!
در بحر عفاف، دُرّ مکتوم
میزبان تو میشود ملکوت؟
یا ملائک در آستان تواند؟
از چشمهای تارمان اشک است جاری
ای آسمان حق داری اینگونه بباری
زینب که على با جلوات دگرىست
زهراى بتول در حیات دگرىست
مگر نه اینکه همان طفل غزه طفل من است
چرا سکوت کنم سینهام پر از سخن است
ای در دلم محبت تو! هست و نیستم!
هستی تویی بدون تو من هیچ نیستم