به روزگار سیاهی که شب حصار نداشت
جهان جزیرۀ سبزی در اختیار نداشت
ای عشق! ای پدیدۀ صنع خدا! علی!
ای دست پرصلابت خیبرگشا! علی!
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
فارغ نگذار نَفْس خود را نَفَسی
تا بندهٔ نفس سرکشی در قفسی
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين