یک روز شبیه ابرها گریانم
یک روز چنان شکوفهها خندانم
وقت وداع فصل بهاران بگو حسین
در لحظههای بارش باران بگو حسین
شَمَمتُ ریحَکَ مِن مرقدِک، فَجَنَّ مشامی
به کاظمین رسیدم برای عرض سلامی
به نام خداوند بالا و پست
كه از هستیاَش هست شد، هر چه هست...
چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنیست آن بینی