فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش
کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش
«اَلا یا اَیها السّاقی اَدِر کأسا و ناوِلها»
که درد عشق را هرگز نمیفهمند عاقلها
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
شادی ندارد آنکه ندارد به دل غمی
آن را که نیست عالم غم، نیست عالمی
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
تا چند عمر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود