ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم