بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
بیدل و خسته در این شهرم و دلداری نیست
غم دل با که توان گفت که غمخواری نیست
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
دیر شد دیر و شب رسید به سر
یارب! امشب نکوفت حلقه به در
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم