اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور
آیینهای، آیینهای سر تا به پا نور
رفتی و با غم همسفر ماندم در این راه
گاه از غریبی سوختم گاه از یتیمی
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس
ای آفتابی که زمین شد مدفن تو
هفت آسمان راه است تا فهمیدن تو
دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار
دادهست تکیه مادر هستی به دیوار