آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
كوی امید و كعبۀ احرار، كربلاست
معراج عشق و مطلع انوار، كربلاست
دلم کجاست تا دوباره نذر کربلا کنم
و این گلوی تشنه را شهید نیزهها کنم
ای سفیر صبح! نور از لامکان آوردهای
بر حصار شب دمی آتشفشان آوردهای