به واژهای نکشیدهست منّت از جوهر
خطی که ساخته باشد مُرکّب از باور
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
دوباره پر شده از عطر گیسویت شبستانم
دوباره عطر گیسویت؛ چقدر امشب پریشانم