وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
ما خانه ز غیر دوست پیراستهایم
از یُمن غدیر محفل آراستهایم
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
جگر پر درد و دل پر خون و جان سرمست و ناپروا
شبم تاریک و مرکب لنگ و در سر، مایۀ سودا
امشب شب آدینه و فردا رمضان است
تن در ذَوبان آمد و جان در طیران است
یا مُغِیثَ الْمُذنِبین مُعْطِی السّؤال
یا انیسَ العارفین، یا ذوالجلال
ای از جمال روی تو تابنده آفتاب
وز آفتاب روی تو خورشید در حجاب...
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد