بعید نیست غمت همچنان شهید بگیرد
بگیرد و همه جا باز بوی عید بگیرد
شهادت را به نام کوچکش هر شب صدا کردی
تو که هر روز و هر جا زندگیهایی بنا کردی
میشود دست دعای تو به باران نرسد؟!
یا بتابی به تن پنجرهای جان نرسد؟!
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
دشتی پر از شقایق پرپر هنوز هست
فرق دو نیم گشتۀ حیدر هنوز هست
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد