سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
وقتی کسی حال دلش از جنس باران است
هرجای دنیا هم که باشد فکر گلدان است
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
پایان مسیرِ او پر از آغاز است
با بال و پرِ شکسته در پرواز است
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما
آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد