گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر