ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
برخیز سحر ناله و آهی میکن
استغفاری ز هر گناهی میکن
تا نیست نگردی، رهِ هستت ندهند
این مرتبه با همتِ پستت ندهند
حاجی به طواف کعبه اندر تک و پوست
وَز سعی و طواف هرچه کردهست، نکوست
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
نور فلک از جبین تابندۀ اوست
سرداریِ کائنات زیبندۀ اوست
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد
الهی الهی، به حقّ پیمبر
الهی الهی، به ساقی کوثر