در خیالم شد مجسم عالم شیرین تو
روزگار سادۀ تو، حجرۀ رنگین تو
شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
جهان را، بیکران را، جن و انسان را دعا کردی
زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
آزادگی ز منّت احسان رمیدن است
قطع امید، دست طلب را بریدن است
پیری رسید و مستی طبع جوان گذشت
ضعف تن از تحمّل رطل گران گذشت