ابرازِ دوستی، به حقیقت زیارت است
آری مرامِ اهل محبت، زیارت است
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
از مرز رد شدیم ولی با مصیبتی
با پرچم سیاه به همراه هیأتی
مگر اندوه شبهای علی را چاه میفهمد؟
کجا درد دل آیینهها را آه میفهمد؟
شهر من قم نیست، اما در حریمش زندهام
در هوای حقحق هر یاکریمش زندهام
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
بیهوده مکن شکایت از کار جهان
اسرار نمیشوند همواره عیان
دست مرا گرفت شبیه برادری
گفتم سلام، گفت سلام معطری
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
در ماه خدا که فصل ایمان باشد
باید دل عاشقان، گلافشان باشد