کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
گردۀ مستضعفین شد نردبان عدهای
تنگناهای زمین شد آسمان عدهای
سلام بر تو کتاب ای که آفتاب تویی
گرانترین و گرامیترین کتاب تویی
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم