از سمت حرم شنیدهام میآید
با تیغ دو دم شنیدهام میآید
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
یگانهای و نداری شبیه و مانندی
که بیبدیلترین جلوۀ خداوندی