غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود