وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
از عشق بپرسید، که با یار چه کردند؟
با آن قد و بالای سپیدار، چه کردند
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو