آهن شدهایم و دلمان سنگ شده
دلسنگی ما بی تو هماهنگ شده
اَلسَّلام ای سایهات خورشید ربّ العالمین
آسمانِ عزّ و تمکین، آفتاب داد و دین
تشنهٔ عشقیم، آری، تشنه هم سر میدهیم
آبرویی قدر خون خود، به خنجر میدهیم
به میدان میبرم از شوق سربازی، سر خود را
تو هم آماده کن ای عشق! کمکم خنجر خود را
برخیز اگر اهل غم و دردی تو
باید که به اصل خویش برگردی تو