دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
عاشقان را سر شوريده به پيكر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است!
میداد نسيم سحری بوی تنت را
از باد شنيدم خبر آمدنت را
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز