چه سالها در انتظار ذوالفقار حیدری
تویی که در احاطۀ یهودیان خیبری
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
فتنه اینبار هم از شام به راه افتادهست
کفر در هیئت اسلام به راه افتادهست
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز