ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
الهی اکبر از تو اصغر از تو
به خون آغشتگانم یکسر از تو
«ایمان به خدا» لذت ناچیزی نیست
با نور خدا، غروب و پاییزی نیست
دوباره سرخه تموم دفترم
داره خون از چشای قلم میاد
شکوه تاج ایمان بر سر ماست
شجاعت قطرهای از باور ماست
او خستهترین پرندهها را
در گرمی ظهر سایه میداد
همسنگر دردهای مردم بودی
چون سایه در آفتابشان گم بودی
در عرصۀ زندگانیِ رنگ به رنگ
کآمیختۀ هم شده آیینه و سنگ
ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
خود را به خدا همیشه دلگرم کنیم
یعنی دلِ سنگ خویش را نرم کنیم
زبان با نام زهرا خو گرفتهست
گل یاس آبرو از او گرفتهست
در مکتب عشق، آبروداری کن
هر مؤمن رنجدیده را یاری کن
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل
فرمود که صادقانه در هر نَفَسی
باید به حساب کارهایت برسی
عهدیست که بستهایم، برمیخیزیم
با آنکه شکستهایم، برمیخیزیم
تا عقل چراغ راهِ هر انسان است
اندیشهوری نشانۀ ایمان است
آیینۀ عشق با تو دمساز شود
یعنی که دری به روی تو باز شود
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
با شرک، خدای را عبادت نکنند
دل، تیره چو گردید، زیارت نکنند
هر چند نماز و روزه را پیشه کنید
در عمق سجود و سادگی ریشه کنید
هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
در جادۀ حق، زلال جان بس باشد
یک پرتو نور جاودان بس باشد
چقدر مانده به دریا، به آستان حسین
پر از طراوت عشق است آسمان حسین