با آنکه دلم شکستۀ رنج و غم است
در راه زیارت تو، ثابتقدم است
اوقات شریف ما به تکرار گذشت
مانند همیشه کار از کار گذشت
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
غزل عشق و آتش و خون بود که تو را شعر نینوا میکرد
و قلم در غروب دلتنگی، شرح خونین ماجرا میکرد
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است