از لحظههای آخرت چیزی نمیگویم
از پیکرت از پیکرت چیزی نمیگویم
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
تاریخ عاشورا به خون تحریر خواهد شد
فردا قلمها تیغۀ شمشیر خواهد شد
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
نوربخش يقين و تلقين اوست
هم جهانبان و هم جهانبين اوست
دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی