اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
هرچند در شهر خودت تنهایی ای قدس
اما امید مردم دنیایی ای قدس