«صبح نزدیک است» پیغامی چنین آورده بود
قاصدی که آسمان را بر زمین آورده بود
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
تيغيم که در فراز، رعبانگيزيم
هنگام فرود، خون دشمن ريزيم
کی غیرت مردانۀ ما بگذارد
دشمن به حریم خانه پا بگذارد؟
پیکار علیه ظالمان پیشهٔ ماست
جان در ره دوست دادن اندیشهٔ ماست
هر آب که جاری اَست چون خون سرخ است
هر شاخه که سبز بود، اکنون سرخ است