سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
توفان خون ز چشم جهان جوش میزند
بر چرخ، نخل ماتمیان دوش میزند!
دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد
خدایا به جاه خداوندیات
که بخشی مقام رضامندیات
در کالبد مرده دمد جان چو مسیحا
آن لب که زمینبوسی درگاه رضا کرد
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
خداوندا در این دیرینه منزل
دری نشناختم غیر از در دل
با ذكر یا كریم همه یاكریمها
خواندند با تو یا علی و یا عظیمها
از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را
آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
خدایا دلی ده حقیقتشناس
زبانی سزاوار حمد و سپاس