این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
یک پرده در سکوت شکستم، صدا شدم
رفتم دعای ندبه بخوانم، دعا شدم
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما