شب شاهد چشمهای بیدار علیست
تاریخ در آرزوی تکرار علیست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
يك بار ديگر بازى دار و سر ما
تابيده خون بر آفتاب از پيكر ما