میرسد پروانهوار آتشبهجانِ دیگری
این هم ابراهیمِ دیگر در زمانِ دیگری!
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
با حسرت و اشتیاق برمیخیزد
هر دستِ بریده، باغ برمیخیزد
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟