هرچند که رفتن تو غم داشت، عزیز!
در سینۀ تو عشق، حرم داشت عزیز
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
چشم تو خراب میشود بر سر کفر
کُند است برای حنجرت خنجر کفر
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟