تو را کشتند آنها که کلامت را نفهمیدند
خودت سیرابشان کردی مرامت را نفهمیدند
ای خداوندی که از لطف تو جاه آوردهام
زآنچه بودستم گرفته بارگاه آوردهام...
ندیدم چون محبتهای مادر
فدای شأن بیهمتای مادر
شبی ابری شدم سجاده را با بغض وا کردم
به باران زلال چشمهایم اقتدا کردم
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟