من حال پس از سقوط را میفهمم
آشفتهام این خطوط را میفهمم
ای خون تو همچنان نگاهت گیرا
ای جانِ به عرش رفتۀ نامیرا
جانان همه رفتند، چرا جان نرود؟
این آیه به روی دستِ قرآن نرود؟
از درد نبود اگر که از پا افتاد
هنگام وضو به یادِ زهرا افتاد
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟