عارف وسط خطابۀ توحیدش
زاهد بعد از نماز پرتردیدش
هنوز داشت نفس میکشید؛ دیر نبود
مگر که جرعۀ آبی در آن کویر نبود
چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟
شبیه نیست به غیر از خودش؛ علیست علی
نه از جرم و عقاب خود میترسم
نه از کمیِ ثواب خود میترسم
نه از سر درد، سینه را چاک زدیم
نه با دل خود، سری به افلاک زدیم
بیخواب پی همنفسی میگردد
بیتاب پی دادرسی میگردد
کارش میان معرکه بالا گرفته بود
شمشیر را به شیوهٔ مولا گرفته بود
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟