حتی اگر که تیغ ببارد، در بیعت امام حسینیم
ما جرأت زهیر و حبیبیم، ما غیرت امام حسینیم
به سویت آمدهام جذبهای نهان با من
چه کردهای مگر ای شور ناگهان! با من؟
«پدر» چه درد مگویی! «پدر» چه آه بلندی!
نمیشود که پدر باشی و همیشه بخندی
قصد کجا کرده یل بوتراب؟
خُود و سپر بسته چرا آفتاب؟
النّمِر باقر النّمِر برخیز
باز هم خطبۀ جهاد بخوان
پیغمبر درد بود و همدرد نداشت
از کوفه بهجز خاطرهای سرد نداشت
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟