به زیر تیغ نداریم مدعا جز تو
شهید عشق تو را نیست خونبها جز تو
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟