در راه تو مَردُمَت همه پر جَنَماند
در مکتب عشق یکبهیک همقسماند
آن سوی حصار را ببینیم ای کاش
آن باغ بهار را ببینیم ای کاش
هرگز نه معطل پر پروازند
نه چشم به راه فرصت اعجازند
دشمن که به حنجر تو خنجر بگذاشت
خاموش، طنین نای تو میپنداشت
هر چند قدش خمیده، امّا برپاست
چندیست نیارمیده، امّا برپاست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟