همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
عمری به فکر مردمان شهر بودی
اما کسی حالا به فکر مادرت نیست
به دست شعلههای شمع دادم دامن خود را
مگر ثابت کنم پروانهمسلک بودن خود را
کسی محبت خود یا که برملا نکند
و یا به طعنه و دشنام اعتنا نکند
در تیررس است، گرچه از ما دور است
این مشت فقط منتظر دستور است
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر