آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
فکر میکردم که قدری استخوان میآورند
بعد فهمیدم که با تابوت، جان میآورند
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
خم نخواهد کرد حتی بر بلند دار سر
هرکسی بالا کند با نیت دیدار سر
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما