ای کاش مردم از تو حاجت میگرفتند
از حالت چشمت بشارت میگرفتند
کیست این حنجرۀ زخمیِ تنها مانده؟
آن که با چاه در این برهه هم آوا مانده
آمیخته چون روح در آب و گل ماست
همواره مقیم دل ناقابل ماست
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما