باید برای درک حضورش دعا کنیم
خود را از این جهان خیالی جدا کنیم
انگار که این فاصلهها کم شدنی نیست
میخواهم از این غم نسرایم، شدنی نیست
آسمان بیشک پر از تکبیرة الاحرام اوست
غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست
دریای عطش، لبان پر گوهر تو
گلزخم هزار خنجر و حنجر تو
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
تا لوح فلق، نقش به نام تو گرفت
خورشید، فروغ از پیام تو گرفت
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما