سر میگذارد آسمان بر آستانت
غرقیم در دریای لطف بیکرانت
آن شب زمین شکست و سراسر نیاز شد
در زیر پای مرد خدا جانماز شد
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
مادر سلام حال غریبت چگونه است؟
مادر بگو که رنج مصیبت چگونه است؟
توبۀ من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی میروم سوی گناه دیگری
این روزها پروندۀ اعمال ما هستند
شبنامههای روز و ماه و سال ما هستند
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت
نقاره میزنند... مریضی شفا گرفت
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما