چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
پس از قرنها فاصله تا علی
نشستهست در خانه تنها، علی
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
بوی ظهور میرسد از کوچههای ما
نزدیکتر شده به اجابت دعای ما