گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم
چشم امّید به فردای فلسطین داریم
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
گفتند از شراب تو میخانهها به هم
خُمها به وقت خوردن پیمانهها به هم
ای آسمان به راز و نیازت نیازمند
آه ای زمین به سوز و گدازت نیازمند
زخم من کهنه زخم تو تازه
زخمی پنجههای بیرحمیم